این عکس آموزشی کاربردی را از برنامه جت آودیو تهیه کردم و تقدیم میکنم به هموطنانم!.
در صورتی که علاقه مند هستید از آهنگ ها تکه برداری کنید، با استفاده از توضیحات و صفحات مشخص جت آودیو، میتوانید اقدام کنید.
بعضی مواقع به دلایلی دوست دارید قطعه ای از موسیقی بلند مورد علاقه خود را داشته باشید
یا علاقه مند هستید در اوقات فراغت از آهنگ های زیبا و باارزش، تکه برداری کنید و آنها را به عنوان مجموعه رینگتون (صدای زنگ همراه) بفروشید یا در فضای مجازی یا در برنامه ای قرار دهید... !.
در این صورت، برنامه جت آودیو عالی است و شما هم میتوانید اقدام کنید!.
همه ی ما معمولاً مطالبی (فارسی) را در نت پد قرار می دهیم تا به عنوان مطالب مهم، فایل ساده و کم حجم و... نگهداری کنیم و در مواقع لازم به آن مطالب رجوع کنیم.
یکی از مشکلاتی که برای متن های فارسی در نت پد پیش می آید این است که اگر در هنگام ذخیره، اینکدینگ را UTF-8 قرار ندهیم و ویندوز عوض کنیم، تمامی متن های فارسی در نت پدهای ما به اصطلاح قورباغه ای میشوند و قابل خواندن نیستند و بایستی تک تک آنها را با UTF-8 ذخیره کنیم تا در صورت تنظیم بودن سیستم، شاید به فارسی برگردند.
بسیار اتفاق افتاده است که افرادی این مشکل برایشان پیش آمده و فکر کرده اند که نت پد در سیستم آنها خراب شده. در حالی که اینگونه نیست.
پس بهتر است در زمان ذخیره متن فارسی در نت پد، اینکدینگ را به UTF-8 برگردانیم تا هرگز متن های ما در نت پد خراب نشوند!.
30 قانون طلائی موفقیت
در دنيای ما انسانها، برای رسيدن به موفقيت، قوانينی وجود دارد.
در اين کتاب، نمونههای واقعی و علمی کاربردی را ببينيد.
شما هم میتوانيد درباره آنها فكر كنيد و تصميم بگيريد.
1 - قانون انگيزه :
هر چه میگوئيم يا انجام میدهيم، از تمايلات درونی و خواستههای ما سرچشمه میگيرد. پس برای رسيدن به موفقيت، بايد انگيزههايمان را مشخص كنيم تا بتوانيم با برنامهريزی اصولی، به موفقيت برسيم.
2 - قانون انتظار :
اگر با اعتماد به نفس، وقوع چيزی را در جهان پيرامونمان انتظار داشته باشيم، آن چيز به وقوع میپيوندد. ما هميشه هماهنگ با انتظاراتمان عمل میكنيم و اين انتظارات در رفتار و چگونگی برخورد اطرافيانمان تأثير میگذارد.
3 - قانون تمركز :
هر چيزی را كه روی آن تمركز و به آن فكر كنيم در زندگی واقعی شكل میگيرد و گسترش پيدا میكند. بايد فكر خود را بر چيزهائی متمركز كنيم كه واقعاً در طلب ان هستيم.
4 - قانون عادت :
حداقل، 95درصد از كارهايی كه انجام میدهيم از روی عادت است. پس میتوانيم عادتهايی را كه موفقيتمان را تضمين میكنند در خود پرورش دهيم و تا هنگامی كه رفتار موردنظر به طور خودكار و غيرارادی انجام نشود، بايد آن را تمرين كرده و با تكرار آگاهانه ادامه دهيم.
5 - قانون انتخاب :
زندگی ما نتيجهی انتخابهای ما تا اين لحظه است. چون هميشه در انتخاب افكار خود آزاديم، مهار كامل زندگی و تمامی آنچه برايمان اتفاق میافتد در دست خودمان است.
6 - قانون تفكر مثبت :
برای رسيدن به موفقيت و شادی، تفكر مثبت، امری ضروری است. شيوهی تفكرمان، نشاندهندهی ارزشها، اعتقادات و انتظارات ما است.
7 - قانون تغيير :
تغيير، اجتنابناپذير است و ما بايد استاد تغيير باشيم، نه قربانی تغيير.
8 - قانون مهار كردن :
سلامتی، شادی و عملكرد درست، >در مهار كردن كامل افكار، اعمال و شرائط پيرامونمان، به وجود میآيد.
9 - قانون مسئوليت :
مسئوليت كامل آنچه هستيم و آنچه به دست آوردهايم و آنچه خواهيم شد بر عهدهی شخص خود ما است نه ديگران.
10 - قانون پاداش :
عالَم، در نظم كامل به سر میبرد و ما پاداش كامل اعمالمان را میگيريم. هميشه از هر دستی كه بدهيم از همان دست میگيريم. اگر از كائنات بيشتر دريافت میكنيم به اين دليل است كه بيشتر میبخشيم.
11 - قانون خدمت :
پاداشهائی كه در زندگی میگيريم با ميزان خدمت ما به ديگران رابطهی مستقيم دارد. هر چه بيشتر برای بهبود زندگی و سعادت ديگران كار كنيم و توانائیهای خود را افزايش دهيم، در عرصههای مختلف زندگی خود، بيشتر پيشرفت میكنيم.
12 - قانون عينيت يافتن ذهنيات :
دنيای پيرامون، تجلی فيزيكی دنيای درونی ما است. كار اصلی ما در زندگی اين است كه زندگی مورد علاقهی خود را در درون خود خلق كنيم. زندگی آرمانی خود را با تمام جزئيات آن مجسم كنيم و اين تصوير ذهنی را تا زمانی حفظ كنيم كه در دنيای پيرامون ما تحقق پيدا كند.
13 - قانون رابطه مستقيم :
زندگی بيرونی ما، بازتاب زندگی درونی ما است. بين طرز تفكر و احساسات درونی ما و عملكرد و تجارب بيرونیمان رابطهی مستقيم وجود دارد. روابط اجتماعی، وضعيت جسمانی، شرائط مالی و موفقيتهای ما، بازتاب دنيای درونی ما است.
14 - قانون علت و معلول :
هر چيزی به علتی رخ میدهد. برای هر علتی، معلولی است و برای هر معلولی، علت يا علتهای بهخصوصی وجود دارد، حتی اگر از آنها اطلاع داشته باشيم و يا ندشته باشيم.
15 - قانون ذهن :
ما به همان چيزی تبديل میشويم كه دربارهی آن بيشتر فكر میكنيم. پس بهتر است هميشه درباره چيزهائی فكر كنيم كه واقعاً میخواهيم به آن برسيم.
16 - قانون باور :
هر چيزی را كه باور داشته باشيم به واقعيت تبديل میشود. ما آنچه را میبينيم باور نمیكنيم، بلكه آن چيزی را میبينيم كه پيشتر به عنوان باور انتخاب كردهايم. پس بايد باورهای محدودكنندهای را شناسايی كنيم كه مانع موفقيت ما هستند و آنها را از بين ببريم.
17 - قانون حد توانايی :
شايد برای انجام دادن همهی كارها، وقت كافی نداشته باشيم ولی هميشه برای انجام دادن كارهای مهم، وقت كافی هست. هر چه بيشتر كار كنيم، كارآيی بيشتری پيدا میكنيم اما بايد اموری را بر عهده بگيريم كه در حد توانمان باشد.
18 - قانون تصميم :
مصمم بودن، از ويژگیهای اساسی افراد موفق است. در زندگی، هر جهشی در جهت پيشرفت، هنگامی حاصل میشود كه در مورد آن تصميم واضح و قطعی گرفته باشيم.
19 - قانون خلاقيت :
ذهن ما میتواند به هر چيزی كه باور داشته باشد دست يابد. هر نوع پيشرفتی در زندگی با طراحی آغاز میشود و چون توانايی ما در خلق طرحهای جديد نامحدود است، آينده نيز محدوديتی نخواهد داشت.
20 - قانون استقامت :
معيار ايمان به خود، توانايی و استقامت در برابر سختیها، شكستها و نااميدیهاست. استقامت، ويژگی اساسی موفقيت است. اگر به اندازهی كافی استقامت كنيم، سرانجام موفق خواهيم شد.
21 - قانون صداقت :
خوشبختی زمانی به سراغ ما میآيد كه تصميم بگيريم هماهنگ با والاترين ارزشها و عميقترين اعتقادات خود زندگی كنيم. همواره بايد با آن بهترين بهترينها كه در درونمان وجود دارد صادق باشيم.
22 - قانون ارزشها :
نحوهی عملكردمان هميشه با زيربنايیترين ارزشها و اعتقاداتمان هماهنگ است. آنچه ارزشها را بيان میكند ادعاهای ما نيست، بلكه گفتهها و اعمال و انتخابهای ما به ويژه در هنگام ناراحتی و عصبانيت است.
23 - قانون تأثير تلاش :
همهی اميدها و رؤياها و هدفها و آرمانهای ما در گرو سختكوشی است. هر چه بيشتر تلاش كنيم، موفقيت بيشتری كسب خواهيم كرد.
24 - قانون آمادگی :
در هر حوزهای، موفقترين افراد، كسانی هستند كه وقت بيشتری را صرف كسب آمادگی برای انجام دادن كارها میكنند. عملكرد خوب نتيجهی آمادگی كامل است.
25 - قانون انعطافپذيری :
در تعيين اهدافمان، بايد قاطعيت داشته باشيم اما در مورد روش دستيابی به آنها، بايد انعطافپذير باشيم. در عصر تحولات سريع و رقابت شديد، انعطافپذيری ضروری است.
26 - قانون خوشبختی :
كيفيت زندگی ما را احساساتمان در هر لحظه تعيين میكنند و احساسات هستند كه تفسير خودمان از وقايع پيرامونمان را مشخص میسازند نه خود وقايع. برای اينكه تجربهی خوشی از دوران كودكی داشته باشيم، هرگز دير نيست، كافيست كه گذشته را مرور كنيم و روشی را كه برای تفسير تجربههايمان داشتهايم تغيير دهيم.
27 - قانون تعجيل :
ما همواره دوست داريم كه هر چه زودتر به آرزوهايمان برسيم، به همين سبب است كه در تمام عرصههای زندگی بیقراريم.
28 - قانون فرصت :
بهترين فرصتها، اغلب در معمولیترين موقعيتهای زندگيمان به وجود میآيند. پس فرصتهای بزرگ به احتمال زياد هميشه در دسترس ما است.
29 - قانون خودشكوفايی :
بايد هر چه را كه برای رسيدن به هدفها نياز داريم بياموزيم. افرادی كه میآموزند تواناترند.
30 - قانون بخشندگی :
هر چه بيشتر بدون پاداش به ديگران خدمت كنيم خير و نيكی بيشتری به ما میرسد آن هم از جايی كه انتظارش را نداريم.
*ما تنها در صورتی خوشبخت خواهيم شد كه احساس كنيم به سبب خدمت به ديگران انسان با ارزشی هستيم !.
منبع : مجلهی نسل جوان / شماره 84 – آذرماه 1390 – صفحه 18 – تهيه كننده : ركسانا اشكتراب
درجات آگاهی انسان
سلسه مراتب آگاهی انسان بر اساس شرایط زندگی از پایین به بالا عبارت است از:
شرمساری، گناه، بی تفاوتی، اندوه، ترس، آرزو، خشم، غرور، شجاعت، بی طرفی، رغبت، پذیرش، استدلال، عشق، شادی، آرامش و روشنگری.
علیرغم آن که امکان دارد در مقاطع زمانی مختلف به هر یک از این مراحل به طور موقت وارد و یا خارج گردیم، اما به طور معمول یک سطح غالب بر زندگی هر کدام از ما حکمفرما است. چنانچه این مقاله را مطالعه می کنید، به یقین درجه آگاهی شما حداقل در مرحله شجاعت میباشد. چرا که اگر پایین تر از این بودید شما تمایلی به رشد فردی نداشتید. این مقیاس لگاریتمی است بنابراین ارتقاء به مراحل بالاتر مستلزم صرف انرژی و اعمال تغییرات عمده ای در زندگی است.
1- احساس شرمساری (shame) :
تنها یک پله از مرگ بالاتر است. شما در این مرحله به احتمال زیاد به خودکشی می اندیشید و یا ممکن است یک قاتل سریالی باشید. به این مرحله همچون یک تنفر و انزجار خودگردان بنگرید. شما در این مرحله احساس حقارت کرده و جهان را عامل تیره بختی و خداوند را نفرت آور می انگارید.
2- احساس گناه (guilt) :
یک مرحله بالاتر از شرمساری است، اما ممکن است شما کماکان تفکرات خودکشی را در سر داشته باشید. شما به خود همچون یک گناهکار مینگرید و قادر به بخشیدن خود به واسطه گناهان و خطاهای گذشته تان نمیباشید. شما در این مرحله خود را ملامت کرده، جهان را منشاء شر و خداوند را انتقامجو میبینید.
3- بی تفاوتی و بی علاقگی (apathy) :
احساس یأس، ناامیدی و قربانی بودن میکنید. حالت درماندگی آموخته شده. بسیاری از بی خانمانها در این مرحله گرفتار آمده اند. در این مرحله شما احساس یاس کرده، جهان را نومید کننده و خداوند را محکوم کننده می پندارید.
4- حزن و سوگواری (grief) :
حالت اندوه، غمگینی، فقدان و از دست دادن دائمی. شما ممکن است در پی از دست دادن محبوب خود پا به این مرحله گذارید. افسردگی. اما کماکان بالاتر از بی تفاوتی است، چرا که شما میکوشید هر طور شده از این وضعیت بی حسی و کرختی رهایی یابید. شما در این مرحله افسوس میخورید، جهان را حزن انگیز و تراژیک و خداوند را اهانتگر میپندارید.
5- احساس ترس (fear) :
شما دنیا را مکانی پرمخاطره و ناامن میبینید. پارانویا. به همه چیز مظنون بوده و به کسی اعتماد ندارید. شما برای خروج از این مرحله به یاری دیگران نیازمندید، والّا ممکن است سالها در دام این مرحله گرفتار شوید، نظیر یک رابطه ناسالم. شما در این مرحله احساس اضطراب کرده، جهان را دهشتناک و خداوند را مجازات کننده میبینید.
6- آرزو و امیال (desire) :
آن را با تعیین و دستیابی به اهداف اشتباه نگیرید. این مرحله ی اعتیاد، آرزوها و هوس میباشد. پول، تأیید دیگران، قدرت، شهرت. مصرف گرایی و ماده گرایی. مرحله استعمال سیگار و مواد مخدر و مصرف مشروبات الکلی. شما در این مرحله جهان را ناکام کننده و خداوند را انکار کننده و بی توجه میپندارید.
7- احساس خشم (anger) :
مرحله ناامیدی و ناکامی. اغلب بخاطر عدم برآورده شدن امیال و آرزوهای مرحله پایین تر. این مرحله میتواند شما را به دستیابی به مراحل بالاتر برانگیخته کرده و یا در حالت خشم و نفرت به دام اندازد. در یک رابطه ناسالم معمولاً یک فرد در مرحله خشم با یک فرد در مرحله ترس وصلت کرده است. شما در این مرحله احساس انزجار کرده، جهان را ستیزه جو و خداوند را کینه توز میپندارید.
8- غرور و تکبر (pride) :
نخستین مرحله ای است که شما احساس خوبی نسبت به خودتان دارید. اما این احساس نیز کاذب و دروغین است. چرا که وابسته به شرایط خارجی نظیر پول، شهرت و منزلت اجتماعی میباشد. بنابراین آسیب پذیر و متزلزل است. غرور میتواند به ملی گرایی، نژادپرستی و جنگهای مذهبی و اعتقادی بیانجامد. حالت انکار و حالت دفاعی داشتن نامعقول. بنیادگرایان دینی نیز در این مرحله گرفتار مانده اند. شما آنچنان در اعتقادات خود غرق شده اید که حمله و انتقاد به اعتقادات خود را حمله به خودتان قلمداد میکنید. در این مرحله شما احساس تحقیر شدگی می کنید، جهان را طاقت فرسا و خداوند را بی تفاوت می انگارید.
9- شجاعت (courage) :
نخستین مرحله احساس قدرت حقیقی است. شما در این مرحله به دنیا همچون یک عرصه چالش برانگیز و مهیج می نگرید و نه یک مکان استرس زا و طاقت فرسا. شما شروع میکنید به رشد دادن خود و پرورش استعدادهای درونی، پیشرفت و ترقی در کار و شغل، تحصیلات و غیره. شما آینده خود را پیشرفت و بهبود گذشته ی خود می بینید و نه تداوم یکسان گذشته. شما در این مرحله جهان را میسر و شدنی و خداوند را آسان گیر می پندارید.
10- بیطرفی و بینظری (neutrality) :
مصداق این مرحله عبارت "زندگی کن و بگذار دیگران نیز (به دلخواه خود) زندگی کنند،" می باشد. شما انعطاف پذیر، آرام و غیر وابسته میشوید. هر چه میخواهد پیش آید، شما خود را با آن شرایط وفق خواهید داد. شما نیازی ندارید چیزی را به کسی اثبات کرده و برای دیگران استدلال آورید. شما احساس امنیت کرده و با دیگران به خوبی کنار می آیید. مرحله تن آسایی و تنبلی. شما به نیازهای خود توجه می کنید، اما آنچنان خود را تحت فشار قرار نمی دهید. شما در این مرحله به دیگران اعتماد می کنید، جهان را رضایت بخش و خداوند را توانمندساز می انگارید.
11- تمایل و رغبت (willingness) :
شما احساس امنیت و راحتی میکنید، اما شروع میکنید تا انرژی خود را هر چه مؤثرتر و کاراتر بکار بگیرید. دیگر صرفاً گذران زندگی برایتان کفایت نمی کند. شما می کوشید کارهای محول شده به خودتان را به نحو احسن به انجام رسانید. شما به مدیریت زمان، بهره وری و سازمان یافتگی میاندیشید، مسائلی که در مرحله بیطرفی برایتان بی اهمیت جلوه می کرد. این مرحله، مرحله رشد و توسعه نیروی اراده و تأدیب نفس است. این افراد سربازان جامعه هستند، کارها را به نحو احسن انجام داده و چندان شکایت و گله گذاری نمیکنند. چنانچه دانشجو باشید، یک دانشجوی نمونه و درس خوان خواهید بود که به تحصیل با جدیت برخورد میکنید. در این مرحله آگاهی، شما منضبط تر، منسجم تر و سازمان یافته تر میشوید. شما در این مرحله خوش بین هستید، جهان را امیدوار کننده و خداوند را الهام بخش میپندارید.
12- پذیرش (acceptance) :
این مرحله یک نقطه عطف در زندگی شماست، شما در می یابید که میتوانید در زندگی دوراندیش باشید. یعنی پیش از آنکه شرایط، بدل به یک منبع بحران گردند، شما با پیشدستی زودتر دست به عمل بزنید. کنترل شرایط به گونه ای که مسبب وقوع چیزی شویم، عوض آنکه منتظر بمانیم تا پیشآمدی به وقوع بپیوندد و سپس به آن پاسخ و واکنش نشان دهیم. در مرحله میل و رغبت، شما شایستگی و کفایت لازم را کسب کرده اید و هم اکنون میخواهید توانایی های خود را در اموری شایسته و بایسته مصروف بدارید.
این مرحله تعیین و دستیابی به اهداف است. یعنی پذیرش مسئولیت زندگی خود و نقش منحصر بفردتان در جهان. چنانچه چیزی مناسب حال شما نیست (شغل، رابطه، سلامتی) پی آمد مطلوب خود را تعریف کرده و مبتنی بر آن شرایط را تغییر دهید. در این مرحله افراد کسب و کار جدیدی را آغاز میکنند، رژیم غذایی خود را تغییر داده و یا در روابط خود تجدید نظر میکنند. در این مرحله شما خود و دیگران را مورد بخشش و عفو قرار داده، جهان را موزون و هماهنگ و خداوند را بخشنده و مهربان می انگارید.
13- استدلال و تعقل (reason) :
در این مرحله، از جوانب احساسی مراحل پایین تر خود فراتر رفته و شروع میکنید به طور روشن و منطقی اندیشیدن. شما دیگر به مرحله ای نائل شده اید که قادرید از توانایی های بالقوه و طبیعی خود بهره برداری کنید. از خود خواهید پرسید که چگونه میتوانم استعدادها و تواناییهای خود را به بهترین شکل به کار بندم؟ به دنیای پیرامون خود مینگرید و میکوشید به طور معنی داری در آن مشارکت داشته باشید. مرحله اینشتن و ... . واضح است که غالب افراد، هرگز به چنین مرحله ای ارتقا نمی یابند. شما در این مرحله جهان را معنادار و هدفدار و خداوند را حکیم و عاقل می انگارید.
14- عشق (love) :
مراد، عشق غیرمشروط است. درک و فهم ابدی مرتبط بودن و پیوستگی شما با تمام کائنات است. همدلی. در مرحله استدلال شما در خدمت عقل و منطق خود زندگی میکنید. اما نهایتاً به بن بست خواهید رسید. جایی که در دام توجیه عقلی مفرط گرفتار می شوید. شما به بافتی وسیع تر از تفکر محض محتاج میباشید. در مرحله عشق، شما، عقل، منطق، سایر استعدادها و قابلیت های خود را در خدمت قلب درمیآورید (نه احساسات خود، بلکه شناخت عمیق تر درست و نادرست. وجدان خود) انگیزه های شما در این مرحله خالص و بی آلایش بوده و آلوده به امیال و هوای نفس نیستند. این مرحله خدمت مادام العمر به بشریت است. شما در این مرحله با نیرویی ورای خودتان هدایت میشوید. احساس رها کردن است. دریافت شهودی شما بشدت قوی میشود. از هر 250 نفر تنها یکی به این مرحله دست می یابد. شما در این مرحله به خود و دیگران احترام گذاشته، جهان را بی خطر و خداوند را دوست داشتنی خواهید یافت.
15- خوشی و شادی (joy) :
حالت شادی و خوشی فراگیر، غیر متزلزل و پایدار. مرحله روحانیون، قدیسان و عارفان. در این مرحله تنها در کنار دیگران بودن به شما احساسی وصف ناپذیر و باورنکردنی خواهد بخشید. در این مرحله زندگی کاملاً بر اساس دریافت شهودی هدایت میگردد. دیگر نیازی به تعیین اهداف و برنامه ریزی های مفصل و پر جزئیات نیست. گسترش آگاهی به شما اجازه میدهد تا در مراحل بالاتری دست به عمل بزنید. در این مرحله احساس آرامش کرده، جهان را کامل و خداوند را یکتا می انگارید.
16- آرامش (peace) :
تفوق و تعالی مطلق. از هر 10 میلیون انسان تنها یکی به این مرحله دست می یابد. شما در این مرحله احساس سعادت کرده، جهان را بی عیب و خداوند را خالق تمام هستی می انگارید.
17- روشنگری (enlightenment) :
نهایت آگاهی انسان، جایی که بشریت با الوهیت پیوند می خورد. بسیار نادر است، مرحله عیسی، محمد و بودا. حتی اندیشیدن به این افراد سطح آگاهی شما را ارتقا می بخشد.
نکاتی چند در رابطه با مراحل آگاهی :
1. مراحل خوشی، آرامش و روشنگری ممکن است به باور برخی غیر واقعی و اغراق آمیز باشند. به هر حال حتی دستیابی به مرحله عشق نیز بسیار دشوار است، چرا که 85 درصد مردمان جهان در مرحله زیر شجاعت بسر میبرند.
2. مفهوم روشنگری در این مقاله به معنای عرفانی آن آورده شده و نه مفاهیم فلسفی و اجتماعی.
3. در زندگی خود، خواهید دید که برخی از بخشهای زندگی شما در مراحل متفاوتی از آگاهی نسبت به یکدیگر قرار دارند. اما شما میتوانید مرحله غالب کنونی خود را شناسایی کنید. شما ممکن است در کل در مرحله بی طرفی بسر ببرید، اما کماکان به سیگار کشیدن اعتیاد داشته باشید.
4. مراحل پایین تری که در جوانب زندگی خود سراغ دارید، به عنوان یک عامل اصطکاک و پسا(drag) مابقی وجود شما را از پیشرفت باز میدارند.
5. هر چیزی در زندگی شما، به سطوح آگاهی شما تأثیرگذار است. مجلات، روزنامه، تلویزیون، رادیو، اینترنت، مردم، مکانها، اشیاء، غذاها. چنانچه در مرحله استدلال بسر میبرید، تماشای تلویزیون (که در مرحله ترس و آرزو است) بطور موقت آگاهی شما را کاهش میدهد. اما اگر در مرحله گناه باشید، تماشای تلویزیون سطح آگاهی شما را بالا خواهد برد.
6. ارتقا از یک مرحله به مرحله بعد، مستلزم صرف انرژی قابل توجهی است. بدون تلاش آگاهانه و یاری دیگران شما در همین مرحله کنونی خود باقی خواهید ماند، تا زمانی که یک نیروی خارجی به زندگی شما وارد گردد. حتی صعود به یک مرحله بالاتر بسیار دشوار بوده و اعمال تغییرات عمده ای را در زندگی شما میطلبد. افرادی که در زیر مرحله شجاعت بسر میبرند بدون کمک دیگران و تغییر شرایط زندگیشان قادر به بالا آمدن نخواهند بود.
7. شما نمیتوانید مراحل را حذف کرده و از میانبر استفاده کنید. چنانچه بدون گذراندن مرحله تأدیب نفس (رغبت و میل) به مرحله تعیین اهداف (پذیرش) وارد گردید، خواهید دید که عملکرد ذهنتان بسیار نامنسجم و غیرمتمرکز خواهد بود. چنانچه پیش از آنکه در مرحله استدلال تبحر لازم را کسب نکرده باشید و به مرحله عشق وارد گردید ممکن است دچار ساده لوحی گردیده و در روابط خود شکست بخورید.
8. هنگامی که شما به درجه بعدی نائل می گردید، از کوشش خود شادمان میشوید. وقتی به مرحله شجاعت دست می یابید، تمام ترس ها و غرورهای کاذب گذشته برایتان نابخردانه به نظر خواهند رسید. هنگامی که به مرحله پذیرش نائل می شوید و به مرحله قبل که تمایل باشد می نگرید، درمی یابید که به مانند یک موش بر روی یک تردمیل (دوی ثابت) در حال دویدن بودید. شما دونده بسیار خوبی بودید، اما قادر به انتخاب مسیر نبوده و تنها در جا میزدید.
9. آحاد افراد جامعه بایستی در تلاش مستمر برای بالا بردن سطح آگاهی خود باشند. اینگونه، افراد جامعه سطوح بالاتر آگاهی را به دیگر افراد تعمیم خواهند داد.
10. یکی از روش هایی که می توانید دریابید در کدام مرحله از درجات آگاهی به سر می برید، این است که ببینید عملکرد شما هنگامی که تحت فشار قرار دارید، چگونه است.
آیا شما در برابر رویدادهای خارجی بر سر دیگران فریاد می کشید؟ (مرحله خشم)، حالت دفاعی به خود می گیرید؟ (مرحله غرور)، پارانوئید می شوید و سکوت می کنید؟ (مرحله ترس) و یا سعی می کنید به طور معقول و منطقی قضیه را حل کنید؟ (مرحله استدلال).
افزایش آگاهی - پتانسیل های خود را بواسطه گسترش نیروی ذهنی، افزایش دهیم
» » معمولاً گفته میشود که ذهن انسان ها از تمام کامپیوترهایی که بشر تاکنون موفق به ساخت و بهره برداری از آن شده است، پیچیده تر و شگفت انگیزتر عمل می کند. تمام فنآوری های ساخت بشر، سر تسلیم در مقابل برتری این اندام حیرت انگیز آدمی فرود آورده است. شاید تاکنون در این مورد مطالبی شنیده باشید که انسان ها تنها درصد بسیار پایینی از قدرت مغزی خود را به کار می گیرند. به عقیده من اکتشاف این قلمرو نامعلوم موجود در سر انسان ها، می تواند به عنوان یکی از پیشرفت های تکنولوژیک ارزشمندی شناخته شود که در هزاره بعدی شاهد آن خواهیم بود. ذهن ما قادر است که هر نوع اندیشه، احساس، فعالیت و رویدادی که در زندگی برایمان رخ داده است را در خود ثبت و ضبط نماید.
» » باید توجه داشت که ذهن، تنها اطلاعات مربوط به زندگی فعلی را در خود جای نمی دهد، بلکه گستره آن به حدی وسیع است که می تواند اطلاعات مربوط به هر واقعه را در هر زمانی که روی داده و روح ما آن را تجربه کرده است، در خود جای دهد. اگر یاد بگیریم وجوه مختلف ذهن خود را بررسی کرده و قابلیت های آن را درک کنیم، بی شک به این مسئله پی خواهیم برد که هیچ گونه محدودیتی برای ذهن مطرح نیست. پیرو این مطلب، راحت تر می توانیم خودمان را به جهان پیوند زده و جزئی از پیکره نامحدود عالم هستی شویم. در یک چنین حالتی ذهن فردی ما متصل می شود به ذهن مقدس و با ذهن مقدس حوزه هشیاری و آگاهی ما نیز افزایش پیدا خواهد کرد. استادان تهذیب روح مانند بودا و مسیح توانستند این جهش بزرگ را انجام دهند و خودشان را با ذهن مقدس یکی کنند.
» » این امر بدان معناست که عالمان روحانی از ذهن خود بیشتر از مردمان عادی بهره می برند و استفاده می کنند. در یک چنین شرایطی اینگونه افراد ارتباط تنگاتنگ و جدانشدنی میان اخلاقیات، عرفان و سایر علوم قائل میشوند. ما می دانیم که در ذهن ما قسمت هایی دست نیافته وجود دارد و همچنین شاهد آن هستیم که هر چند وقت یکبار، انسان هایی پیدا می شوند که یک جهش بزرگ فکری ایجاد کرده و تبدیل به یک فرد خارق العاده می شوند. در هزاره جدید یک چنین سرنوشتی در انتظار همه ی ما خواهد بود. باید مطلع باشیم که همه ی ما دارای مغزی هستیم که سرشار از منابع عظیم انرژی دست نخورده است.
» » همه ی ما این توانایی را داریم که به "شهود باطنی" دست پیدا کنیم. می توانیم به کل عالم هستی بپیوندیم و به خشنودی مطلق دست پیدا کرده و سعادت را از آن خود سازیم. این امر موهبتی است که به ما کمک می کند تا بتوانیم هارمونی و هماهنگی را در زندگی خود تجربه کنیم و زندگی روحانی را که در ورای این زندگی مادی وجود دارد درک کنیم. اما سؤالی که در جهت این مسئله به ذهن خطور می کند این است که: "باید از کجا شروع کرد؟"
یکی از گام های حیاتی در این زمینه بدین شرح است که ابتدا می بایست کلیه ی محدودیت ها را از میان برداشت. در واقع محدودیت جلوه ای از الگوهای باطل طرز تفکر کلیشه ای است. الگوهای فکری شما می توانند در هم شکسته شوند و در عوض ایده های قدرتمند نوین می توانند در ذهن شما ریشه بدوانند.
» » باید از افرادی که ذهنیت گرا هستند کمک بگیریم؛ متأسفانه تعداد کثیری از افراد هستند که از تغییر و تحول وحشت دارند و به طور کلی می ترسند که برای تغییر در زندگی خود تصمیمات جدید اتخاذ کنند، اگر با چنین کسانی در ارتباط باشید، سبب می شوند تا شما نیز از انجام چنین کاری بترسید و از آن پرهیز نمایید. شما این اختیار را دارید که حتی برخی ارتباطاتتان که هیچ سودی برایتان دربرنداشته و از آنها راضی نیستید را نیز برهم بزنید. یکی دیگر از گام های اساسی به منظور جذب آگاهی و علم بیشتر "بخشش" است. از خودمان شروع کنیم.
شما اکثر انتخاب های خود را با در نظر گرفتن محدودیت ها انجام داده اید و بخش اعظمی از زندگی خود را با وجود توهمی به نام "محدودیت" گذرانده اید. خودتان را به این دلیل که تفکری مخرب و الگوی اندیشیدن و رفتار نادرستی را در زندگی برگزیده بودید، ببخشید.
» » خودمان را به خاطر انتخاب های نادرست شغلی و رابطه ای ببخشیم. همچنین افراد دیگری که در زندگی تان هستند را نیز ببخشید چرا که آنها نیز در زیر پرده ای از محدودیت ها عمر خود را سپری کرده اند. مطمئناً این امر بدان معنا نیست که شما مجبور هستید رفتار آزاردهنده ی دیگران را تحمل کرده و یا از آن چشم پوشی کنید.
برای اینکه خودتان را " آزاد " کنید، باید بخشیدن را آموزش ببینید. گفتنی است که بخشش ابزاری مناسب برای ایجاد آزادی و رهایی فرد از نفرت هاست. این دو گام ابتدایی به منزله ی از بین بردن علف های هرز باغچه ی مغزتان به شمار می روند، در عین حال امور مذکور به ذهن شما برای یافتن آگاهی و هشیاری بیشتر نیز کمک خواهند کرد.
» » گام بعدی بارور ساختن خاک موجود در زمین مغزتان است. در این زمان تکنیک های نماز با تمرکز بیشتر و بهتر، مدیتیشن و ریلکسیشن از اهمیت زیادی برخوردار می شوند. با اتکا به این روش ها قادر خواهیم بود تا افت و خیز تفکرات را در ذهن خود ارتقا بخشیم. درست مثل اینکه خاک بهتری را برای ارتقای رشد گیاهان باغچه مصرف کنیم.
نماز خود را به بهترین نحو اجرا کنید و کاملاً خود را به خداوند بسپارید تا انرژی های کیهانی بتوانند به راحتی از سر شما به درون وجودتان نفوذ کند و جریان خون و تنفس شما را اصلاح کنند و گره های بوجود آمده در مراکز انرژی بدن شما را باز کنند و تا نماز بعدی روحتان با طبیعت در صلح و آرامش باشد. برای مدیتیشن می توانید فقط بنشنید و زیر لب زمزمه کنید و یا در جنگل راه بروید، به گلی که در باد تابستانی این طرف و آن طرف می رود نگاه کنید و یا یوگا تمرین کنید. هر کس باید شیوه مربوط به خودش را پیدا کند که به واسطه آن از هیاهو و غوغای نامساعد برپا شده در ذهنش کاسته شود.
» » فرد باید بتواند به واسطه ایجاد آرامش ذهنی، به سمت خلق اندیشه هایی آرام و مسالمت آمیز گام بردارد، اما باید این کار را به صورت دائمی انجام دهیم، یک باغچه همیشه نیاز به هرس شدن و تعویض خاک دارد. محدودیت های منفی را از سر راه خود بردارید و نقوص و ضعف های خود و دیگران را ببخشید. ما همچنان باید به بارور ساختن خاک ذهن خود به واسطه ی نماز، مدیتیشن و ریلکسیشن ادامه دهیم و مطمئن شویم که جوانه های نوپای طرز تفکر جدیدمان به اندازه کافی غذا برای تقویت شدن در اختیار دارند.
آخرین کاری که باید انجام دهیم این است که مطمئن شویم به اندازه کافی صبر و تحمل داریم. باید ایمان داشته باشیم و منتظر لطف و مرحمت خداوند باشیم. باید مطمئن باشیم که نتیجه اعمال جدید خود را آن هم در مسیر جدیدی که انتخاب کرده ایم، می بینیم. تنها کاری که در حال حاضر می توانید انجام دهید این است که "باغچه" خود را با شوق بی بدیل رشد، آبیاری کنید و خودتان را خالصانه وقف فرآیند گسترش روح کنید.
» » اگر بتوانیم بر ترس ها و محدودیت های ذهنی خود غلبه کنیم، صاحب یکی از بزرگترین تکنولوژی های برتر قرن خواهیم شد که چیزی نیست جز حکمرانی بر قلمرو ذهنی. اساتید تهذیب نفس این امر را با عنوان "سِرِّ اکبر" می شناسند و برای سالیان دراز همواره در تلاش بوده اند که آن را به پیروان خود آموزش دهند.
در حال حاضر به جایی رسیده ایم که بسیاری از افراد به قدرت های خارق العاده ی ذهنی خود بی تفاوت شده اند و خود را محصور زندگی ماشینی کرده اند. زمانی که مردم از معجزات عیسی به شگفت آمده بودند او به مردم گفت:
" باید کارهای بزرگتری از آنچه که می بینید را از من انتظار داشته باشید."
شاید شروع هزاره جدید، وقت مناسبی باشد که باور کنیم می توانیم ارباب ماشین درونی ذهن خود باشیم و عزم خود را برای هماهنگ شدن با ذهن مقدس گیتی جزم کنیم.
منبع: سالنامه سلامت مؤسسه محک
مهم ترین مشکل که باعث می شود اشخاص کند بخوانند، موانعی است که در سر راه خواندن وجود دارد. این موانع هر کدام قسمتی از سرعت واقعی چشم را می گیرند. لذا با برداشتن هر مانع، خود به خود سرعت خواندن بیشتر خواهد شد. موانع تندخوانی
یکی ار موانع تند خواندن، عقب گرد است. عقب گرد چشم ها
به طور کلی، عمل برگشت مجدد چشم ها در هر سطر خواندن را عقب گرد می گویند. این عقب گرد ممکن است برای کنترل مجدد باشد یا عادتاً انجام بگیرد.
بعضی از افراد در هنگام مطالعه به خاطر این که از فهمیدن سطرهای بالاتر اطمینان حاصل کنند و یا برای خواندن مطلبی که نفهمیده اند، اقدام کنند، بعد از خواندن چند سطر به بالا برمی گردند و سطرهایی که خوانده اند دوباره می خوانند. در این صورت، اکثر مطالب ذهن آن ها پراکنده و فراموش می شود. با یک مثال ساده می شود این مطلب را خوب درک کرد.
فرض کنید تعدادی پرتقال در دست شما است و شما چون ظرفی برای قرار دادن میوه ها ندارید، آن ها را در دست گرفته اید و فردی هم به دنبال شما می دود و شما شروع به فرار کردن می کنید. حال اگر یکی از پرتقال ها از دست شما بیفتد، شما آن را رها کرده و بقیه را به مقصد می رسانید زیرا می دانید اگر خم شوید و پرتقال افتاده را بردارید، بقیه ی پرتقال ها هم می ریزند زیرا شما با دو دست پرتقال ها را نگاه داشته اید و برای برداشتن پرتقال افتاده باید یکی از دست ها را رها کنید و در این صورت تمام پرتقال ها می ریزند. خواندن مطلبی که نفهمیده ایم و برگشتن شما برای مرور مطلب باعث می شود مطالب از ذهن شما فرار کنند و مانند میوه ها بر زمین بریزند. لذا توصیه می شود اگر مطلبی را متوجه نشدیم، برنگردیم و بعد از تمام شدن مطالعه، مطلب مورد نظر را بخوانیم. این شمه ای از یک عقب گرد کامل بود که باید سعی شود این مانع برداشته شود.
تمرین برای برطرف کردن عقب گرد
برای برطرف کردن عقب گرد، از تمرین پرتاب چشمی استفاده می شود. به این صورت که کتابی را باز می کنید و مانند حرکت جارویی، ابتدا به کلمه ی اول سطر اول نگاه می کنید و چشم را به طرف کلمه ی آخر سطر اول پرتاب می کنید. بعد به سراغ سطر دوم رفته و این تمرین متغیر را طبق استاندارد زمانی انتخاب کرده و می خوانید و به وسیله ی جدول و نمودار، چک می کنید. قطعاً سرعت شما نسبت به قبل بیشتر خواهد شد.
منتخب از کتاب تندخوانی مدرن
زندگی امروزی به ناچار مضراتی هم داشته است. سیکل خواب و بیداری انسان در طول دهههای اخیر کاملاً تغییر کرده است. شاید تکنولوژی در این بین بیتقصیر نباشد.
به گزارش فرادید، اکثر ما شبها تا دیروقت بیداریم بیآنکه بدانیم متحمل چه زیانهایی میشویم. کار روزانه و ترافیک شهری باعث میشود تا شهرنشینان، شبها کمی بیشتر از حد معمول بیدار بمانند. اگر شبها کمی زودتر بخوابیم چه اتفاقی برای بدن میافتد؟
از محل کار برگشته و کودکان نیز حمام کردهاند. آنها حالا اسباببازیها را کنار گذاشته و در تخت خواب خود به آرامی خوابیدهاند. شما هم خیلی خستهاید ولی همچنان پلکهایتان را باز نگه داشتهاید. ترجیح میدهید پای تلویزیون بنشیند و یا گشتوگذاری در دنیای اینترنت داشته باشید. اکثر مردم حالا سر را از گوشیهای همراه خود بلند نمیکنند و شبها تا دیروقت به آن خیره میشوند.
صبحها هم طبق معمول با سختی فراوان از خواب بیدار میشوید و گاهی اوقات نیز با تأخیر در محل کار و یا کلاس درس حاضر میشوید. در تمام طول روز، بیحوصله و خوابآلود هم هستید و این مسئله خود زندگی را سختتر میکند.
لطفاً زودتر بخوابید!
حتی اگر یک ساعت هم زودتر بخوابید، تأثیرات مثبت فراوان آن را خواهید دید. همین یک ساعت در وضعیت سلامت جسمانی و حتی روانی شما معجزه خواهد کرد. اگر باور نمیکنید، باید مزایای علمی ثابت شده ی زودتر خوابیدن را بخوانید:
بهبود سلامت جسمانی :
زودتر خوابیدن به این معنا نیست که دیگر هرگز بیمار نمیشوید. صدها پژوهش در مورد ارتباط زودتر خوابیدن و تقویت دستگاه ایمنی بدن انجام شده و همگی نشان دادهاند که زودترین خوابیدن دستگاه ایمنی را تقویت میکند. بنابراین میتوان گفت که اگر میخواهید از دیابت، بیماریهای قلبی و حتی چاقی پیشگیری کنید، کافیست زودتر بخوابید.
کاهش درد :
زودتر خوابیدن از شدت دردهای مزمن و حاد میکاهد. چندین پژوهش در این ارتباط انجام شده که نشان میدهند خواب کافی از شدت دردهای جسمانی کم میکند.
کاهش افسردگی و اضطراب :
خواب کافی، میزان اضطراب را به شدت کم میکند. بنابراین اگر خواب کافی داشته باشیم، کمتر احساس نگرانی خواهیم داشت. در مطالعهای نشان داده شد که اختلال در خواب، در نهایت باعث خواهد شد تا افکار منفی بیشتر، وارد مغز شخص شود. این کار میزان اضطراب در شخص را افزایش داده که خود موجب افزایش افسردگی نیز میشود. بنابراین، کافیست کمی زودتر بخوابیم تا تحت تأثیر عوارض روانی کمخوابی قرار نگیریم.
شادابتر باشید :
همه ی ما دوست داریم خوشحالتر و شادابتر باشیم. این خواسته، چندان هم دور از دسترس نیست، فقط کافیست زودتر بخوابیم. یادمان نرود که دیگران از خوشحالی ما بسیار خوشحال خواهند شد.
هشیارتر میشوید :
خواب کافی با هشیاری بیشتر، ارتباط مستقیم دارد. هشیاری بیشتر در کار و زندگی روزمره نیز خیلی به کار ما خواهد آمد.
وزن متناسب :
اگر خواب کافی داشته باشید متابولیسم بدن شما تنظیم خواهد شد. بدن از طریق متابولیسم منظم به وزن ایده آل خواهد رسید.
ظاهر آراستهتر :
هیچ کس از گودی تیره پای چشم خوشش نمیآید. اگر زودتر بخوابید خواهید دید که این گودیها به تدریج کوچکتر شده و در نهایت نیز از بین خواهند رفت.
رژیم غذایی بهتر :
اگر خواب کافی داشته باشید اشتهای بهتری برای غذا خوردن خواهید داشت. البته در این صورت جذب غذا نیز افزایش خواهد یافت.
حافظه قویتر :
آیا شما هم همه چیز را به سرعت فراموش میکنید؟
شاید دلیلش این است که خواب کافی ندارید.
بنابراین، روش زود خوابیدن را حتماً امتحان کنید. کافیست کمی زودتر بخوابید تا خواب کافی داشته باشید.
نکته : ساعات خواب انسان باید از یک چرخه واقعی نه فقط ایده آل، پیروی کند.
لازم است یادآوری و ذکر شود که واقعیت را نباید فدای ایده آل کنیم و واقعیت راه صحیح انجام هر کار است در حالی که ایده آل یعنی هر کاری که به میل خود و طبق نظر خود بدون در نظر گرفتن واقعیت انجام دهیم!
((( وقتی عادت کنیم فقط بنابر ایده آل زندگی کنیم، از واقعیت ها دور و دورتر و در نتیحه، خودخواه خواهیم شد و غرور بیجا بر زندگی ما مسلط خواهد شد. از زمانی که غرور بیجا اجازه ندهد بنابر واقعیت ها هم اقدام کنیم، به تدریج و در نهایت، پوچ گرا خواهیم شد زیرا اطاعت از خداوند در زندگی ما جاری نبوده است و به اصل و اول و آخر آفرینش و زندگی که خداوند است، توجه نکرده ایم که حتی در مورد خوابیدن چه دستوراتی از سوی پروردگار صادر شده است!. )))
یادمان باشد که کارکرد سیستم وجودی ما انسان ها با واقعیت ها هماهنگی کامل دارد پس واقع گرا باشیم و فقط ایده آلیست نباشیم!.
برخی فکر میکنند اگر امشب یک ساعت کمتر بخوابند، فردا آن را جبران خواهند کرد. اما میسر نمی شود!.
برخی به اشتباه فکر میکنند که خواب کافی به این معنا است که اگر دیرتر بخوابند و دیرتر هم بیدار شوند خواب کافی خواهند داشت اما این چنین نیست!.
زودتر بخوابیم!
به راستی که آدمی همان است که میاندیشد و منش او حاصل جمع تمامی اندیشه های اوست. افرادی که ثروت را به زندگیشان جذب کردهاند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از قانون جذب ثروت، استفاده کردهاند. آنها به فراوانی و ثروت فکر میکنند و اجازه نمیدهند هیچ فکری که با فراوانی و ثروت در تضاد باشد در ذهنشان ریشه کند. افکار حاکم بر ذهن آنها همه در ارتباط با ثروت است. چه از این موضوع آگاه باشند یا نباشند افکار غالب ذهنشان که مربوط به ثروت است ثروت را به طرفشان جذب میکند. دلیل ثروتمند شدن آنها فعال شدن قانون جذب است.
تنها دلیل اینکه مردم به چیزهایی که میخواهند نمیرسند این است که بیشتر به چیزهایی فکر میکنند که نمیخواهند تا چیزهایی که میخواهند.
زندگی هر فرد در دست خود اوست. تو میتوانی آگاهانه فکرهایت را انتخاب کنی و زندگیات را تغییر بدهی.
چیزی به اسم موقعیت غیرقابل تغییر وجود ندارد... . افکار حاکم بر ذهن آنها همه در ارتباط با ثروت است. آنها ثروت را میشناسند و جز این فکر دیگری در ذهنشان وجود ندارد. چه از این موضوع آگاه باشند یا نباشند.
به افکارمان توجه کنیم و به جملههایی که میگوییم گوش کنیم، قانون جذب، همیشه افکار ما را عملی میکند، خواه مثبت و خواه منفی.
قانون جذب مسلم است و اشتباه نمیکند. زندگی ما در دست خود ما است.
بدون در نظر گرفتن اینکه الآن کجا هستیم و تا به حال چه اتفاقاتی در زندگیمان اتفاق افتاده است میتوانیم آگاهانه فکرهایمان را انتخاب کنیم و زندگیمان را تغییر بدهیم. کلید اساسی، انتخاب درست است.
یکی از دلایلی که پولدار، هر روز پولدارتر شده و اقشار متوسط، در میان قرض و نداری دست و پا میزنند، این است که موضوع پول، فقط در خانه مطرح میشود نه در مدرسه. اکثر ما، توسط والدینمان با پول آشنا میشویم. بنابراین، یک پدر و مادر بی پول چه چیزی در این خصوص میتوانند به بچههایشان آموزش دهند؟
من به دلیل اینکه پدری با نفوذ داشتم، چیزهایی یاد بگیرم. مجبور بودم به نصایح او فکر کنم و در این ارتباط، بینش با ارزشی از قدرت افکار او در زندگیاش به دست آورم. به عنوان مثال، پدرم عادت به گفتن این جمله داشت: «چگونه میتوانم از عهدهی مخارج برآیم؟ » و هرگز نمی گفت: «من نمیتوانم از عهدهی مخارج برآیم».
پدرم مرا به فکر وا میداشت. پدری که بعداً به سرعت پولدار شد و عقیده داشت بیان جملهی: «نمیتوانم از عهدهی مخارج برآیم» اتوماتیکوار و ناخودآگاه مغز انسان را از حرکت باز میدارد. اما با مطرح کردن سؤال، مغز شروع به فعالیت میکند. او در خصوص پرورش مغز و به فعالیت واداشتن آن، بسیار متعصب بود. چرا که عقیده داشت مغز، قدرتمندترین کامپیوتر دنیاست. مغز من روز به روز قویتر میشود چون مدام آن را به فعالیت وامیدارم و هر چه قدرتمندتر شود، پول بیشتری به دست خواهم آورد. او عقیده داشت اتوماتیکوار گفتن جملهی: «از عهدهاش برنمیآیم» نشانهی تنبلی مغز است. پدرم مغزش را به فعالیت وامیداشت. نتیجهاش این بود که از نظر مالی روز به روز قویتر شد. تمرینات مناسب مغزی، شانس انسان را برای کسب رفاه بیشتر میسازد. تنبلی امکان سلامتی و رفاه را کاهش میدهد.
پدر ندار و ضعیف که از قدرت مغز خود استفاده نمی کند به فرزندانش میگوید: «علت اینکه من پولدار نیستم این است که شما بچهها را دارم».
اما پدری که همواره مغز خود را برای پیشرفت به فعالیت وادار میکند و نتیجه میگیرد به فرزندانش میگوید: «دلیلی که باید من به خاطرش پولدار شوم شما بچهها هستید».
من به تدریج، تأثیرات تفکرات متفاوت را، بر زندگیهای افرادِ مختلف، مشاهده و مقایسه کردم. من متوجه شدم، مردم واقعاً زندگیهایشان را از خلال افکارشان شکل میدهند. پدرم همیشه میگفت: پول، قدرت است…
به راستی که آدمی همان است که میاندیشد و منش او حاصل جمع تمامی اندیشه های اوست!.
منبع : کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید.
اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یا